شعر به من هم می رسد( ارسالی بینندگان )
ســــــــــــــــــــــــنــــــــــــــــــــا نیــــــــــــــــــــــــوز
قدیــــــمــــــــی ترین وبـــــــــلاگ روســـــــــتای ســـــــــــنا
درباره وبلاگ


سلام امیدوارم حالتون خوب باشه براتون آرزو میکنم روزی سرشار از موفقیت و کامیابی مدتی رو به دلایل مختلفی نبودم اما حالا باز برگشتم با امید به خدا و یاری شما فرهیختگان گرامی؛؛؛ اما یه دست صدا نداره دوست دارم دست به دست هم بدیم و تلاش کنیم برای ساختن و ابادانی روستای عززمان سنا دیار مهربانی های کم رنگ شده میخواهم بار دیگر قلم بچرخانم و بنویسم از کاستی ها و کمی ها از ساختن ها و ساخته های اینده از تلاش های مستمر مردم روستایم اما در این راه نظرات انتقادات و پیشنهادات سازنده شما مرا کمکی شگرف خواهد کرد پس منتظر دیدگاه های شما فرهیختگان گرامی هستم کوچک شما علی همرائیان نژاد 09175100853
آخرین مطالب


به من هم می رسد 



پر زدن از دام ابریشم به من هم می رسد 

شادمانی ها بعد از غم به من هم می رسد 

برگ ها از شاخه می افتند و تنها می شوند 

از جدایی ، گرچه می ترسم به من هم می رسد 

هر کجا هستم من از یاد تو غافل نیستم 

در خیابان شاخه مریم به من هم می رسد 

گندم گیسوی تو از باغ مینو بهتر است 

از گناه حضرت آدم به من هم می رسد 

گرچه از من هیچ کس غیر از وفاداری ندید 

بی وفایی های این عالم به من هم می رسد 

هر کجا سروی به خاک افتاد با خود گفته ام 

نوبت هیزم شکن کم کم به من هم می رسد 



کتاب پنجره های بی اتاق

تشکر میکنم از دوست عزیز با نام مستعار کلاغ که این شعر رو برای  ما ارسال کردن خوشحال شدم و منتظر کارهای بعدی شما هستم



نظرات شما عزیزان:

کلاغ
ساعت7:07---28 مهر 1391
بی خبر از حال هم خوابیدن چه سود؟

بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟

زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید.

ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟

گر نرفتی خانه اش تا زنده بود.

خانه صاحب عزا تا صبح خوابیدن چه سود؟

گر نپرسی حال من تا زنده ام

بعد مرگم اشک و نالیدن چه سود؟

زنده را در زندگی قدرش بدان.

ورنه مشکی از برای مرده پوشین چه سود؟


پاسخ:سلام واقعا زیبا و با مفهوم بود مرسی


کلاغ
ساعت7:04---28 مهر 1391
منبر از پشت شيشه ي مسجد

چشمش اُفتاد و ديد چوبه ي دار

عصبي گشت و غيضي و غضبي

بانگ بر زد كه اي خيانت كار

تو هم از اهل بيت ما بودي

سخت وحشي شدي و وحشت بار

نرده ي كعبه حرمتش كم بود؟

كه شُدي دار شحنه، شرم بدار

ما سرو كارمان به صلح و صلاح

تو به جُرم و جنايتت سر و كار

دار، بعد از سلام و عرض ادب

وز گناه نكرده استغفار

گفت ما نيز خادم شرعيم

صورت اخيار گير، يا اشرار

تو قلم مي زني و ما شمشير

غِلظت از ما قضاوت از سركار

تا نه فتوي دهند منبر و ميز

دار كي مي شود سر و سر دار

هر كجا پند و بند درماندند

نوبتِ دار مي رسد ناچار

منبري را كه گير و دارش نيست

همه از دور و بر كنند فرار

باز منبر فرو نمي آمد

همچنان بر خر ِ ستيزه سوار

عاقبت دار هم ز جا در رفت

رو به دَر تا كه بشنود ديوار

گفت اگر منبر تو منبر بود

كار مردم نمي كشيد به دار



اُستاد شهريار


پاسخ: مچکرم از شعر زیباتون


hektor
ساعت16:17---24 مهر 1391
سلام خوبيد.شعر قشنگي بودو كاش شاعر رو هم معرفي ميكردي كه كي اين شعر رو گفته.وبلاگ قشنگي داري
پاسخ:سلام دوست عزيز متاسفانه فرستنده اين شعر شاعر رو معرفي نكردن خيلي خوش اومدين مرسي كه سر زدي


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 127
بازدید کل : 290107
تعداد مطالب : 117
تعداد نظرات : 186
تعداد آنلاین : 1

****

جاوا اسكریپت

Flash Required

Flash is required to view this media. Download Here.